کد مطلب:173359 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:139

شهادت علی اکبر
یاران باوفای امام حسین علیه السلام با بدن های چاك چاك به زمین افتادند و به جز اهل بیت امام علیه السلام كسی زنده نماند.

علی بن الحسین علیه السلام، آن شبیه رسول، كه چهره اش از همه ی مردم زیباتر و اخلاقش از همه نیكوتر بود به سوی پدر آمد و اجازه خواست تا به میدان رود.

امام حسین علیه السلام با حسرت نگاه بر چهره ی علی بن الحسین علیه السلام كرد و بی اختیار قطرات اشك، بر صورتش جاری شد و فرمود:

اللهم اشهد فقد برز الیهم غلام اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولك صلی الله علیه و آله و سلم؛ خداوندا! تو شاهد باش كه جوانی به سوی این سپاه رفت كه از لحاظ اندام، اخلاق و گفتار از همه ی مردم به رسول تو شبیه تر بود و هر گاه ما مشتاق دیدار پیغمبرت می شدیم، به او می نگریستیم.

علی بن الحسین علیه السلام به دشمن نزدیك شد و جنگید و عده ی زیادی از دشمن را كشت.

سپس به سوی پدر آمد و عرض كرد:

یا ابة! العطش قد قتلنی و ثقل الحدید قد اجهدنی، فهل الی شربة من الماء سبیل؛ ای پدر بزرگوار! تشنگی جانم را به لب رسانیده و سنگینی آلات جنگ، مرا به تعب انداخته است، آیا ممكن است با اندكی آب، مرا از تشنگی نجات دهی؟

امام حسین علیه السلام گریست و فرمود:

یا بنی من این الی بالماء، قاتل قلیلا فما اسرع ما تلقی جدك محمد (ص) فیسقیك بكاسه الاوفی شربة لا تظما بعدها ابدا؛ وا غوثاه! فرزند عزیزم بازگرد، كمی دیگر بجنگ، زیرا بسیار نزدیك است كه جدت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را ملاقات كنی و از دست او جام سرشاری از آب بنوشی كه از آن پس، هرگز تشنه نشوی.

حضرت علی اكبر علیه السلام به میدان بازگشت. حمله ی بسیار شدیدی را آغاز كرد. ناگهان منقد بن مروه عبدی، او را هدف تیری قرار داد و روی زمین افتاد و فریاد زد:

یا ابتاه علیك منی السلام هذا جدی یقرئك السلام و یقول لك عجل القدوم علینا؛ پدر جان! خداحافظ و سلام بر تو، اینك جدم محمد صلی الله علیه و آله و سلم تو را سلام می رساند و می فرماید: ای حسین! زود نزد ما بیا.


حضرت سیدالشهداء علیه السلام بر بالین كشته ی فرزندش ایستاد و صورت بر صورت او نهاد و فرمود:

قتل الله قوما قتلوك ما اجراهم علی الله و علی انتهاك حرمة الرسول، علی الدنیا بعدك العفا؛ پسر جانم! خدا بكشد كسانی را كه تو را كشتند. چقدر گستاخی نمودند بر خدا! چقدر حرمت رسول خدا شكستند؟ پس از تو، خاك بر سر این دنیای بی وفا باد.

آن گاه پیكر اكبرش را در آغوش گرفت و فرمود:

یا بنی لقد استرحت من هم الدنیا و غمها و بقی ابوك وحیدا فریدا؛

و رو به جوانان بنی هاشم كرد و فرمود: «تعالوا احملوا اخاكم الی الفسطاط»

پس از او، جوانان اهل بیت علیهم السلام یكی پس از دیگری به میدان آمدند و جنگیدند.

در این هنگام امام حسین علیه السلام فرمود:

صبرا یا بنی عمومتی! صبرا یا اهل بیتی! فو الله لا رأیتم هونا بعد هذا الیوم ابدا؛ ای پسر عموهای من و ای اهل بیت من! شكیبا باشید. به خدا قسم پس از امروز هرگز خواری و حقارت، نخواهید دید.



آه از دمی كه غرقه به خون در برابرش

افتاده دید قامت زیبای اكبرش



آمد به سوی نعش علی اكبر جوان

بنهاد سر به سینه و بنشست در برش



گشتی تو اختر سحری زان نهان كه چرخ

هم چون تو كوته است سحر عمر اخترش



خفتی تو استراحت و باب غریب را

الا غمت نمانده پرستار دیگرش